Sunday, August 30, 2009

 

کاش...

کاش اون قطره بارون میشدم و میچسبیدم پشت پنجره اتاقت، اونوقت تا صبح نگات میکردم...

کاش اون ماسه داغ ساحلی میشدم که با پاهای کوچیکت هر روز روشون قدم میزنی...

دلم میخواست اون عکس قشنگ کتاب داستانت بودم که با نگات زل میزدی به من و فقط منو نگاه میکردی...

کاش اون اسباب بازی دوست داشتنی ات بودم که هر روز توی دستای کوچیک تو بودم...

چقدر دلم برای دیدن خنده هات تنگ شده کوچولوی من...

Image Hosting by PictureTrail.com


Sunday, August 23, 2009

 

سفره رمضان

شاید امروز اولین روزی بود که دلم برای دستپخت مامانم خیلی تنگ شد... دلم خیلی هوس سفره افطار مامانم رو کرد... چند تا غذای جور واجور...فرنی..زولبیا بامیه.... شاید به نظر من قشنگترین سفره مامانم سفره افطار و سحره..

موقع سحر میز غذا رو میچید ،چای میریخت و بعد ما رو بیدار میکرد... تازه قر میزدیم چرا این غذا رو درست کردی؟؟؟ حالا از خدا می خوایم که فقط یکی میز برامون بچینه حالا تخم مرغ باشه.... یادش بخیر چقدر ماه رمضونها زیبا بود....

خدا سایه همه مادر پدرها رو بالای سر بچه هاشون نگه داره...تو این ماه مبارک سر سفره افطار ما رو هم از یاد نبرید....

روزه هاتون قبول.....

Friday, August 21, 2009

 

خوش شانسی

امروز من بنده خدا داشتم مثل یه بچه خوب راه خودم رو میرفتمخیال باطل که یک دفعه دوستم گفت : سارا این چیه رو کفشت؟؟؟سبز و من کفشمو نگاه کردم و دیدم واییییییییییی.... سبزسبزسبز

معلوم نیست کدوم پرنده از خدا بی خبری اینچنین خرابکاری کرده بود رو کفش من .....آخ و فکر کنم هیچ پرنده ای کوچکتر از یه عقاب یا نهایتش جغد نمیتونست باشه!! کلافهخلاصه منو میگی... گفتم ای خداااااااا .... که یکدفعه در این شرایط یه مرد هندی با دیدن اوضاع گفت : تو خیلی خوش شانسی....چشمک من با چشمای از حدقه در اومده تعجب درحالی که میخواستم بگم مرد حسابی خوش شانسیم کجاست ؟ زبان که یکدفعه مرد در جواب نگاه من گفت : خیلی خوش شانسی که روی سرت این خرابکاری نشده!!!خنده و من یک لجظه سکوت....نگران واقعا اون شرایط رو آوردم جلو چشمم استرسدیدم آره واقعا شانس آوردم....هورا

داشتم ساعتها به خوش بینی این مرد به دنیا غبطه میخوردم....ساکت


Monday, August 17, 2009

 

دعوا به سبک هندی

آقا من هر چی از پشمک بودن این پلیس های هندی بگم بهتون کم گفتم...دلقک یک سرباز صفر ایرانی ابهتش از پلیس رده بالای اینجا بیشتره! تا الان موارد زیادی دیده شده که گفته من رو تصدیق میکنه ولی شنیدن مورد دیشب خالی از لطف نیست...

حدود ساعت ١ نیمه شب سر و صدای زیادی از توی خیابون توجهم رو جلب کرد... استرسپنجره رو باز کردم دیدم حدود ١٠ تا مرد ریختن سر یه مرد جوون و تا میخوره دارن میزننش!! هیپنوتیزمالبته به نوبت یکی چک میزد وامیستاد یکی دیگه لگد میزد و اون بنده خدا هم میخورد... هندی هم صحبت میکردن نمیفهمیدم موضوع چیه؟ ولی فکر کنم چیزی میخواسته بدزده که اینا سر رسیدن....عینک

خلاصه همینجور این بدبخت آقا دزده در حال کتک خوردن بود که دیدم ٣ تا (توجه داشته باشین ٣ تا) پلیس چوب بدست وارد صحنه شدن و با بالابردن چوب و تهدید و داد، اونا رو از آقا دزده دور کردن...گاوچران اونا هم شروع کردن توضیح دادن که جریان چی بوده ... پلیس هم همینجور مشغول حرف زدن بود که انگار اونا فهمیدن داره چرت میگه و همه حمله بردن طرف پلیسها و آقا دزده رو گرفتن و آی بزن دوباره....آخ

پلیس هم قشنگ ایستاد کنار و تماشا...دلقک بعد هم اینا گرفتن آقا دزده رو با چک و لگد سوار موتورشون کردن و خودشون هم پشتش نشستن و رفتن!!!! و آقا دزده پلیس رو صدا میکرد که یه چک محکم تو دهنش خورد!!!! ساکت

ما هم فقط خندیدیم....خنده امان از این بشر هندی!!! خونسردددددددددددددد خمیازهخمیازهخمیازه

-----------------------------------------------------------

وبلاگ در دست تعمیر میباشد...هر کی قالب قشنگ سراغ داره بگهچشمک

Sunday, August 16, 2009

 

روز استقلال هند Independed Day

دیروز روز استقلال هند و تعطیل رسمی این کشور بود...روزی که نیروهای انگلیسی به طور کامل از این کشور خارج شدند و هند رسما استقلال پیدا کرد....

یک عده میگن که کثیفی هند به این دلیل هست که اینها قصد در بیرون راندن نیروهای انگلیسی داشتن و سعی میکردن به بدترین شکل ممکن کشور رو نگه دارن و ٢٠ سال هر کثافت کاریی که از دستشون بر میومده کردن تا بالاخره اینها برن....

این روز هم طبق معمول روزهای عجیب و غریب هند سنت و رسوم خاصی داشت...

اسبهای آذین بسته همراه با بوق و شیپور تو محله ها ....لباسهای همشکل عده ای پرچم به دست و باز هم ساز و آواز... تو محله ما یک زن و مرد با لباس هندی رو یه بلندی مثل مجسمه ١٢ ساعت ایستاده بودن و نمیدونم سمبل چی بودن!!!!!

روز بعد هم بادبادک بازی در سرتاسر هند که حتما نشانه آزادی و رهایی هست...

متاسفانه به علت خرابی موبایل عکسی مستند وجود ندارد.....!!!

به امید آزادی هم ملتهای در بند......

Image Hosting by PictureTrail.com


Saturday, August 8, 2009

 

دل تنگ

خدایا مرا ببخش اگر چشمهایش مال من نیستند و من چشم به راهش نشسته ام...

مرا ببخش که دلش مال دیگریست و من در کنج دلش خانه کرده ام....

مرا ببخش که با دلم عهد بسته بودم که قفل زنجیرش را نگشایم و اکنون دلم برای دلش میتپد....

در سکوت تنهای ام آمدی.... نه با توام و نه بی تو ، چه روزگار بدی!..... و سکوت چند ساله ام را شکستی ...

کاش در سکوت تنهای ام تو بودی و من بودم و دیگر هیچ... حضور تو، نقطه پایان سطر سکوتم شد و سرخط دوباره بودنم ...

شاید که " دلتنگی " ست ، نام دیگرِ عشق .... نمیدانم....هرچه که هست....

دلم برایت تنگ است ....

three white roses with waterdrops on black background  photo


Monday, August 3, 2009

 

گمشده من

هر شب در رویاهایم تو را میجویم تا شاید بیابمت ای گمشده من ....

هر چند دستانت کوچک است اما تمام دنیای من در آغوش توست ....حس میکنم صدای دلتنگیهایت را از لابلای خنده های کودکانه ات .... در خواب به تو میرسم ...میدانم... کاش همیشه خواب بودم ... کاش شبهای فاصله میمردند و باز من در کنار تو بودم...

وقتی تو را میبینم نگاهت را در خاطرم میسپارم ، تصویر چشمهایت را در ذهنم میکشم و وقتی تنها هستم خودم را با یاد نگاهت سرگرم میکنم و زیبایی نگاهت را میستایم ای تنها گل زندگی من... سهم بزرگ من از زندگی تو هستی، کوچک من...

و اکنون کیست که جواب سجاده خیس من و نگاههای منتظر تو را دهد؟؟

دیدار با طراوت چشمانت ای بهار من، زیباترین و قشنگترین معنای زندگیست....

Image Hosting by PictureTrail.com


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]