Saturday, April 7, 2007

 

بهانه

باز این اسیر تنهای زندان خیال در آسمان رویاها دست و پا میزند و برای بیتابی دل کوچکش تو را بهترین بهانه میسازد . ذهنش را در دریای عشق تو غرق میکند و به دنبال مروارید وجودت میگردد.

وجودی سرشار از محبت که انگشنانم به یاد گرمی آن توان نوشتن میگیرند...

تنها برای تو مینویسم ای که زیباترین سوژه ای برای دل عاشقم..

با نگاهت گرم میشوم و در آغوش تنگت تمام الماسهای دنیا را به جز چشمان مستت هیچ میپندارم. همه شبها را به یاد لالایی شبانه تو سپری میکنم و صبح را با طعم شیرین بوسه ات آغاز میکنم.

ایکاش هر شب با ترانه های عاشقانه ات به خواب می رفتم

نه با صدای بی روح ساعت که لحظه های بی تو بودن را برایم میشمارند.

صدها قلب عاشق را به پایت میریزم و تمام هستیم را در گرو یک ناز نگاهت می گذارم.

خنده هایم را ..

پر شور و عاشقانه و با تمام وجود تقدیمت میکنم ...

ای کسی که :

مستی را از درد شراب لبانت آموختم ویکی شدن را از شب با تو بودن تجربه کردم ... و حال...

من هر شب را در حسرت با تو بودن در عالم مستی میگذرانم...

؛ می پرستمت ای زیباترین صنم برای پرستش؛


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]