Wednesday, February 25, 2009
مبمون پرستی
یه چیز جالب دیدم امروز.... ببینید چه ریسکی کردم فقط به خاطر شما!!!! به خاطر اینکه ببینید این ور دنیا داره چی میگذره و شماها تو خونه هاتون نشستین.... بذار از اولش بگم...
میدونین که اینجا معروفه به کشور 72 ملت... اینجا همه چی میپرستن... گاو، آتش، فیل،سگ، میمون... گفتم میمون و رسیدم به اصل مطلب...
اینهایی که حیوان پرست هستن خیلی متعصب روی دینشون هستن..ولی اصل مطلب که میخوام بگم اینه که بعضی از اینهایی که میمون پرست هستن میرن دم میمون رو به نخاع پشت کمرشون پیوند میزنن و بنابراین میتونن اونو تکون بدن...قیافشون رو هم عین میمون درست میکنن و صدای میمون هم در میارن و توی خیابون راه میرن....
حالا... دیروز بنده یکی از اینا رو توی خیابون دیدم ، اول که چنان جیغ زدم که نگو... بعد گفتم حیفه عکس نگیرم واسه وبلاگم... جالا از یه طرف ریسک هم هست عکس گرفتن..چون مثلا یکدفعه میاد میگه چرا عکس گرفتی و حالا عواقب بعدی ....
خلاصه دیدم داره میره تو مغازه ها و پول جمع میکنه...موبایلو دادم به یه آقا و گفتم برو ازش عکس بگیر، بعد که آقاهه رفته بود این آقای میمون پرست گفته بود واسه هر عکس باید نزدیک به ۶٠٠٠ تومان بدی!!!! (فکر کرده بود تو آتلیه هست!)
خلاصه منم گفتم ولش کن و از همون راه دور با زوم کردن و این حرفها چندتا عکس گرفتم...ولی نفهمیدم این دمش پیوندی بود یا اینکه الکی! ولی با صدای میمون صحبت میکرد و حرکات میمون از خودش در میاورد....خدایا بزرگیتو شکر....
این عکسیه که اول از پشت سر ازش گرفتم...
این عکس وقتیه که تو مغازه در حال پول جمع کردن بود...به موها و نقاشی روی صورتش دقت کنید...
اینم وقتیه که پول ندادم و داشت رد میشد و صورتش رو پوشوند....
Monday, February 23, 2009
آخه چیکار کنم ؟؟؟
عشق کوچولوی من داری چیکار میکنی فدات بشم من؟
قربون اون نگاهت بشم من الهییییییی...
فدات بشم که هر چی بهت گفتم روتو اینور کن ازت عکس بگیرم داشتی پری دریایی میدیدی پدر سوخته من...
فدای تو بشم الهی آخه کی داره الان لذت با تو بودن رو میبره؟؟؟؟؟
این عکسهای روز آخر ، موقع رفتنت رو میبینم دلم ضعف میره آخه چیکار کنم؟؟؟
Thursday, February 19, 2009
دلم از خودم گرفته
دلم برای دلم میسوزد ، گریه برایم اشک میریزد و خنده از نیرنگم عصبانیست ! صبوری از دستم خسته شده و مهربانی مرا سیلی میزند...
دلم از خودم گرفته! نقاش پیر، فردایم را بر صفحه تاریک روزگار حک میکند... حالم از روح سردش بهم میخورد..
گوشه تیغ تیز از دور برایم چشمک میزند...میخواهم تولد مرگم را جشن بگیرم چرا کسی تابوت هدیه ام نمیکند!؟
Friday, February 13, 2009
HAPPY VALENTINE
والنتاین همه عاشقای دنیا مبارک
همه اونهایی که قلب عاشقشون رو سپردن به یه دل مهربون دیگه...
خدایا تا نفس تو سینه این عاشقاست دلهاشون رو مهربون و عاشق کنار هم نگه دار...
اینم یه عکس از والنتاین اینجا...
Wednesday, February 11, 2009
فال حافظ
چه جوابی بهم داد حافظ...
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی | پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی | |
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید | مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی | |
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت | زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی | |
در انتظار رویت ما و امیدواری | در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی | |
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی | بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی | |
حافظ چه مینهی دل تو در خیال خوبان | کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی |
حقی که از دل ما خبر داری حافظ...
Saturday, February 7, 2009
درد دل با خدا
خدایا شکرت...
خدایا اینهمه مدت قدرت اینو به من دادی که ندیدنش رو تحمل کنم ، ازت مبخوام این صبر رو بدی که نشندین صداش رو هم تحمل کنم!
خدایا ، لذت آغوش گرمشو از من گرفتی ..حتما حکمتی داشتی..ازت میخوام آغوش جدیدی رو که براش باز کردی گرمتر از قبل براش نگه داری...
خدایا، تمام دردهای دنیا تو دل منه، اگه قراره دردی به دردهای اون اضافه بشه دنیا رو روی سر من خراب کن ولی نذار دل کوچیکش دردی رو بکشه...
خدایا ، شب و روز از بی خبری و دلتنگیش اشک میریزم و طاقت میارم، ولی نذاری چشای قشنگش یه روز بدون من به اشک بشینه...
خدایا ، اون یه تیکه از وجودمه که هر لحظه نداشتنش برام یه دنیا زجره ، ولی نذار اون بدون من زجر بکشه و مهر منو تو دلش کم کن...
خدایا هزار مرتبه شکرت که تو ، توی این دنیای غریب تنهام نمیذاری و هر لحظه وجودت رو کتار خودم حس میکنم ، پسر منو هم تنها نذار ...میدونم بزرگتر از اونی هستی که یک بچه رو با مادر غریبی که کنار خودش دیده تنها نذاری...
خدایا ، صداش رو نمیشنوم ، خودش رو نمیبینم ولی صدای نفسهاش تو گوشمه و لبخند قشنگش جلوی چشمام...
دل مهربونش رو قد دریا بزرگ کن تا به تموم چیزهایی که من ازش گرفتمو نداره عادت کنه...
خدایا دو دست کوچیکش رو تو دستای بزرگ تو گذاشتم و تنها کاری که میتونم بکنم اینه که براش دعا کنم و خدایا ازت میخوام مواظب کوچولوی من باشی...
پارسای من از امروز یه زندگی جدید رو با یه آدمی که قراره نقش مادر جدید رو براش بازی کنه آغاز کرده..روزهای قشنگی رو براش آرزو میکنم...
خدایا شکرت...
Sunday, February 1, 2009
پارسا در آتلیه
Subscribe to Posts [Atom]