Thursday, November 26, 2009
اینده مجهول
هیچ وقت تو زندگیم به اندازه الان دلم نمیخواست از 6 ماه دیگه ام خبر دار بودم !
1 ماه دیگه درسم تموم میشه و هزار تا نقشه واسه زندگی جدید تو سرم سر و صدا میکنه !
خیلی ها میگن بمون و PHD بخون ! بدون پارسا؟؟ دیگه حتی یک لحظه هم نمیتونم پارسا رو تنها بذارم مخصوصا با شرایط جدید که بچه جدید داره به خونه اضافه میشه و مطمئنا پارسا بیش از پیش به من نیاز داره ...
یه سری میگن بمون اونجا کار کن و پارسا رو هم ببر پیش خودت و اونوقت میتونی ادامه تحصیل هم بدی !!! .... تو یه کشور غریب؟؟؟ با بچه ؟؟؟ تنها ؟؟؟ واقعا اینقدر قوی هستم که از پس همه چی بربیام ؟؟؟
دوست و آشنا میگن برنگرد ایران دنبال کار باش یه کشور دیگه و با پارسا برین و زندگی کنین، برگردی ایران از دست بابای پارسا و اذیتهاش باز هم در امان نیستی؟؟؟ .... کجا برم؟؟؟ من که هیچ جا هیچ جا هیچ پشتوانه ای ندارم!!! میتونم همه چی رو با پارسا از اول شروع کنم؟
بقیه میگن برگرد ایران و همین جا با پارسا زندگی کن... میتونم به دور از اذیتهای پدرش (اونهایی که وبلاگ پارسا رو میخوندن یادشونه چقدر اون دوران اذیت شدم؟؟) زندگی راحتی داشته باشم ؟؟؟
خیلی گیجم خیلی.... نمیدونم چی قراره بشه و چیکار باید کنم ...فقط میدونم این کلمه تو هر گزینه ای که انتخاب کنم هست..... پارسا
Subscribe to Posts [Atom]
Post a Comment
نظر دوست عزیزم...