Friday, November 20, 2009
تو ای ساغر هستی.... به کامم ننشستی
تنهاترین تنها منم سرگشته و رسوا منم
عشق تو خوابی بود و بس نقش سرابی بود و بس
این آمدن این رفتنت رنج و عذابی بود و بس
ای فلک بازی چرخ تو نازم
بی گمان آمدم تا که ببازم
یه شمارش گر تا پایان سال ١٣٨٨ گذاشتم انتهای وبلاگ...اما چه حس بدی داره آدم وقتی میبینه ثانیه ها چه تند تند دارن پیش میرن ...همه لحظه لحظه عمر که داره میره و انگار یه ثانیه شمار تا زمان مرگ هست !!!
Subscribe to Posts [Atom]
Post a Comment
نظر دوست عزیزم...