Monday, January 26, 2009

 

زندگی خیلی تغییر کرده

میخوام برگردم به زمانی که تو زندگی،

"بلندترین ارتفاع" برام "تخته پرتاب" توی استخر بود...

وقتی که "پدرم" تنها "قهرمان" قصه هام بود...

وقتی که تنها معنای "عشق" برام "آغوش مادرم" بود.....

وقتی که "شانه های پدرم" برام "قویترین پناهگاه" زندگی بود....

وقتی که تنها چیزی که میتونست "آزارم" بده "کبودی روی زانوم" بود...

وقتی که تنها "شکستنی" توی دنیا "اسباب بازی" دوست داشتنیم بود...

وقتی که تنها معنای "خداحافظی" تا "فردا" بود....

زندگی خیلی تغییر کرده...اینطور نیست؟!!!


Comments:

Post a Comment

نظر دوست عزیزم...

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]