Tuesday, July 29, 2008

 

انتظار

نه میتوانم باورت کنم و نه میتوانم ساده از دل ساده ات بگذرم

نه دلی برایم باقی مانده که بشکنی نه جانی دارم که فدای روح بزرگت کنم

پای ماندنم نیستی ولی دستانم توان رهاییت را ندارند...

چه ترانه ای زمزمه شبهای تنهاییم باشد که خاطره تو در آن نشنوم؟

کجا روم که تمام رفتنهای با تو را به فراموشی بسپارم؟

سکوت تنهاییم را با که قسمت کنم که به اندازه عطر تن تو برایم خوشایند باشد؟

نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود؟

نگاه کن که با آبی چشمانت تمام هستی ام چگونه خراب میشود...

نگاه کن مرا که دلم تنگ نگاه مستت شده ...

به اوج ببر مرا که آسمان زندگی ام بی ستاره شده ...

مهربان من باش با تمام سنگدلی هایم...

صدای تو صدای تکرار زندگیست ...

در انتظارم ، که با دیدنت تمام آرزوهایم را به فراموشی خواهم سپرد....


Comments:

Post a Comment

نظر دوست عزیزم...

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]